اواسط آذرماه سال گذشته، 2جوان نقابدار که شمشیر در دست داشتند وارد یک طلافروشی در خیابان میثم شدند و با سرقت 2 کیلو طلا، پا به فرار گذاشتند.بهدنبال این سرقت، تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران، وارد عمل شدند و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری دزدان مسلح آغاز شد.مرد طلافروش نخستین کسی بود که مورد پرسو جو قرار گرفت. او به ماموران گفت: در مغازه نشسته بودم که 2 جوان با شمشیر وارد شدند. آنها با تهدید از من خواستند کف مغازه دراز بکشم و بعد هر چه طلا پشت ویترین بود را داخل یک ساک مشکی ریختند و از مغازه خارج شدند. وقتی برای کمک خواهی به خارج از مغازه دویدم، آنها را دیدم که همراه 3 نفر دیگر، سوار 2 موتورسیکلت شدند و فرار کردند.
سرقتهای مشابه
2 ماه از ماجرای دستبرد به طلافروشی گذشته بود که این بار سرقتی مشابه در خیابان دماوند رخ داد. در جریان این سرقت نیز 2 مرد جوان با اسلحه و شمشیر وارد یک مغازه طلافروشی شده و بعد از تهدید صاحب مغازه، بیش از 4 کیلو طلا را به سرقت برده بودند. بررسیها نشان میداد سارقان برای ترساندن مرد طلافروش، یک تیر هوایی هم شلیک کرده و بعد از دزدیدن طلاها با 2موتورسیکلت از محل گریخته بودند.
ماموران بعد از حضور در طلافروشی، به بررسی فیلم ضبطشده توسط دوربین مداربسته پرداختند و به این نتیجه رسیدند که این سرقت نیز از سوی همان سارقان تحت تعقیب صورت گرفته است.از آنجا که دزدان در هر دو سرقت نقاب بهصورت داشتند و کسی چهره آنها را ندیده بود، کارآگاهان برای شناسایی متهمان به ردگیری مشخصات موتورسیکلتهای آنها دست زدند اما در این مرحله از تحقیقات هم نتیجهای به دست نیامد.
کمتر از 2ماه بعد، یعنی نهم فروردین امسال، در حالی که هنوز ردی از دزدان به دست نیامده بود، آنها سومین سرقت خود را هم رقم زدند و این بار به یک طلافروشی در خیابان مولوی رفتند. اعضای باند درست مثل سرقتهای قبلی، با تهدید صاحب مغازه و استفاده از شمشیر و اسلحه، 3 کیلو طلا را به سرقت برده و سوار بر 2 موتور سیکلت، پا به فرار گذاشتند اما این آخرین سرقت مسلحانهای بود که رقم میزدند.
دزدان همه کاره
پلیس که خود را در برابر باندی حرفهای میدید، بررسیهای گسترده برای دستگیری متهمان را ادامه داد تا اینکه اوایل امسال، گزارشی درخصوص فعالیت چند مجرم سابقهدار در اختیار ماموران قرار گرفت. بررسیها نشان میداد که این مجرمان با تشکیل یک باند سرقت، دست به گردنبند قاپی، زورگیری از عابران پیاده، سرقت از مغازهها و ربودن محموله وانتها میزنند. ماموران با استفاده از اطلاعاتی که در اختیار داشتند، اعضای این باند را شناسایی کردند و با زیر نظر گرفتن آنها به این نتیجه رسیدند که این متهمان همان کسانی هستند که به 3طلافروشی در پایتخت دستبرد زدهاند. با این اطلاعات، مخفیگاه دزدان مسلح در جنوب تهران شناسایی شد و تیمهای عملیاتی پلیس، این محل را محاصره کردند.
نیمهشب 27اردیبهشت، در حالی که اعضای باند در مخفیگاه خود مشغول استراحت بودند، عملیات ضربتی آغاز و 4نفر از سارقان قبل از هرگونه عکسالعملی دستگیر شدند. با کشف تعدادی قمه و شمشیر از این محل، پنجمین عضو باند نیز به دام پلیس افتاد و اعضای باند علاوه بر دستبرد به 3طلافروشی، به سرقت دهها گوشی تلفن همراه از شهروندان، سرقت وانت حامل 5 دستگاه تلویزیون LCD و همچنین چندین فقره گردنبندقاپی و سرقت از یک سوپرمارکت در شرق تهران اعتراف کردند. در این میان، سردسته باند که جوان 21سالهای است در بازجوییها گفت: در نخستین سرقت، من و یکی از اعضای باند بعد از پیاده شدن از موتور، با 2شمشیر وارد طلافروشی شدیم و یک نفر هم شمشیر به دست مقابل در مغازه ایستاد تا اجازه ندهد کسی وارد شود.
بعد از ربودن 2 کیلو طلا از مغازه، همگی فرار کردیم و با بخشی از پول طلاهای سرقتی، 2 قبضه کلت خریدیم تا سرقتهای بعدی را راحتتر انجام دهیم. دومین طلافروشی را 2 ماه بعد در خیابان دماوند شناسایی کردیم و یک روز عصر به آنجا دستبرد زدیم. در آن سرقت برای اینکه مرد طلافروش و شاگردش بترسند، یک تیر هوایی شلیک کردیم که به سقف خورد و بعد طلاها را دزدیدیم. حدود 2 ماه بعد، سرقت سوم را انجام دادیم و پس از آن کلتها را در حیاط خانه مادربزرگم دفن کردم تا در سرقتهای بعدی از آنها استفاده کنیم اما پلیس دستگیرمان کرد. سرهنگ محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران، با بیان این خبر گفت: بعد از اعترافات متهمان، تمامی آنها با قرار قانونی در بازداشت به سر میبرند و تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.
گفتوگو با یکی از اعضای باند
- چند سال داری؟
24 سال.
- با بقیه همدستانت چطور آشنا شدی؟
همه ما بچهمحل هستیم. یک سال قبل زمانی که با موتور در خیابان تکچرخ میزدیم و حرکات نمایشی اجرا میکردیم با هم آشنا شدیم تا اینکه تصمیم به سرقت گرفتیم.
- تحصیلاتت چقدر است؟
تا سوم دبیرستان خواندم و بعد ترک تحصیل کردم.
- چرا؟
کلاس سوم دبیرستان بودم که عاشق یک دختر شدم. میخواستم با او ازدواج کنم اما خانوادهاش شرط کردند که اول باید سربازیام تمام شود و بعد کار مناسبی داشته باشم. برای همین ترک تحصیل کردم و راهی خدمت سربازی شدم اما وقتی فهمیدم به خاطر مخالفت خانواده خودم و خانواده دختر مورد علاقهام به این وصلت، قادر به ازدواج با او نخواهم بود از سربازی فرار کردم و به خانه برگشتم.
- در چند سرقت حضور داشتی؟
من فقط در سرقت آخر نقش داشتم و سرقتهای قبلی را بقیه اعضای باند انجام داده بودند.
- نقشت در سرقت چه بود؟
چون موتورسواریام خوب بود، رانندگی یکی از موتورها را برعهده داشتم.
- در این سرقت چقدر گیرت آمد؟
محمد گفته بود که حداقل 20 میلیون تومان گیرم میآید اما بعد از سرقت گفت که طلاها را 60میلیون تومان بیشتر نفروخته که 10 میلیون تومان سهم من شد.
- با سهمت چه کار کردی؟
5 میلیون تومان آن را صرف خرید یک موتور سنگین کردم که مدتی بعد به خاطر نداشتن مجوز تردد، پلیس آن را توقیف کرد و بقیه را هم صرف خرید لباس و خوشگذرانی کردم.
- حالا چه احساسی داری؟
بدجوری پشیمانم، امیدوارم در مجازاتم تخفیف بدهند ولی میدانم که در بد مخمصهای افتاده ام.